زهزاقلغتنامه دهخدازهزاق . [ زَ ] (ع اِمص ) اسم است زهزقة را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). نوازش مادر بچه را و برجهانیدن و بازی کردن با وی . (ناظم الاطباء). || سخت خندیدن . (ناظم الاطباء). رجوع به زهزقة شود.
زیگزاکفرهنگ فارسی معین[ فر. ] (اِ.) 1 - نوعی دوخت دندانه دار شبیه به هفت و هشت های به هم پیوسته . 2 - مسیر یا امتدادی به صورت هفت و هشت .
جزاک الغتنامه دهخداجزاک ا. [ ج َ کَل ْ لاه / ل َه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدای ترا پاداش دهاد : بدم گفتی و خرسندم جزاک اﷲ نکو کردی سگم خواندی و خشنودم عفاک اﷲ کرم کردی .سعدی .
زهزقةلغتنامه دهخدازهزقة. [ زَ زَ ق َ ] (ع مص ) سخت خندیدن . || برجهانیدن مادر بچه را و به بازی داشتن . والزهزاق اسم ذلک الفعل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به زهزاق شود.