زواریانلغتنامه دهخدازواریان . [ زَ ] (اِخ ) سواریان . دهی از دهستان راهجرد است که در بخش دستجرد خلجستان شهرستان قم واقع است و 746 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
جوارنلغتنامه دهخداجوارن . [ ج ُ رِ ] (معرب ، اِ) جوارشن . مصحف جوارش . (بحر الجواهر). معرب گوارش . رجوع به جوارش شود.
جوچرانلغتنامه دهخداجوچران . [ ج َ / جُو چ َ ] (اِ مرکب ) مقدار مصرف جو: جوچران طویله ٔ اتابیکی یک خروار و پنجاه من بود.
جورپانلغتنامه دهخداجورپان . (اِخ ) به وزن کورکان ، نام قریه ای است از مضافات شهر بسطام خراسان . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ).
زورانلغتنامه دهخدازوران . (اِخ ) دهی از دهستان ملکان است که در بخش سردشت شهرستان مهاباد واقع است و 125 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
زورانلغتنامه دهخدازوران . [ ](اِخ ) یکی از درباریان انوشیروان که دشمن مهبود وزیر بود و به تدبیر جادویی مردی یهودی موجب برافتادن خاندان مهبود گشت . رجوع به مزدیسنا ص 262 و 367 شود.