فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: اختیار آتی
لیافته، لطمهدیده، صدمهخورده، فاسد، ازکارافتاده، بیفایده، رنگورورفته، پژمرده
آسیبدیده، مخدوش، بدترشده، پسرفته
آبزده، آبخورده، آبرفته
معیوب، عیبناک، ناقص
فاسد، متلاشی، تجزیه شده
منحط، منحرف، فاسد
منحله، منقرض، منسوخ، مضمحل
ضایع، ضایع شده، تلفشده، داغان
افسد، بُریده، ترشمزه،