زودآیندearly mover, early comerواژههای مصوب فرهنگستانبنگاهی که با بهرهبرداری از اولین فرصتِ حاصل، با خطرپذیری و سرمایة لازم، پیشتر از رقبای خود وارد بازار جدید میشود
جادونژادلغتنامه دهخداجادونژاد. [ ن ِ ] (ص مرکب ) منسوب به جادوگر. آنکه از نسل جادو باشد. جادونسب . و رجوع به جادو شود : من از تخمه ٔ ایرج پاک زادوی از تخمه ٔ تور جادونژاد. دقیقی .چو شب تیره شدداروئی خورد زن بیفتاد از او بچه ٔ اهرمن