زودبودلغتنامه دهخدازودبود. (ص مرکب ) کنایه از بیجا و بی حساب . (غیاث ). بیهوده و بی جا و بی مناسبت . (ناظم الاطباء). کنایه از بی جا و بی حساب . و این را در مقامی گویند که شخص کاری بی تحاشی کند و بی پروائی نماید . (آنندراج ).
جوادآبادلغتنامه دهخداجوادآباد. [ ج َ ] (اِخ ) از مزارع عرب آباد سیرجان کهنه است . (مرآت البلدان ج 4 ص 275).
جوادآبادلغتنامه دهخداجوادآباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کولیوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد. سکنه 150 تن . آب آن از قنات و محصول عمده اش غلات ، لبنیات ، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6</s