زوربازلغتنامه دهخدازورباز. (نف مرکب ) قوی و توانا. (آنندراج ). تنومند و قوی و قادر و زورآور. (ناظم الاطباء).
مابنح جراباسلغتنامه دهخدامابنح جراباس .[ ] (اِخ ) منزلی است (به تغزغز) و اندر وی آبی است بزرگ و گیاه بسیار. (حدود العالم چ دانشگاه ص 78).
زوربازیلغتنامه دهخدازوربازی . (حامص مرکب ) زورآوری . کوشش : چه حاجت به این زوربازی تراخدا خود کند کارسازی ترا. نظامی .رجوع به زور ودیگر ترکیبهای آن شود.
زوربازیلغتنامه دهخدازوربازی . (حامص مرکب ) زورآوری . کوشش : چه حاجت به این زوربازی تراخدا خود کند کارسازی ترا. نظامی .رجوع به زور ودیگر ترکیبهای آن شود.