زورگرلغتنامه دهخدازورگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) پهلوان و بهادر و دلیر و جنگجوی . (ناظم الاطباء). پهلوان . (آنندراج ) : نبود میل جوانان سیمبر ما رابه زور عاشق خود ساخت زورگر ما را.سیفی (از آنندراج ).
جورپورلغتنامه دهخداجورپور. (اِ) پرنده ایست خوب رفتار آتشخوار، و آنرا ترنگ و ترلک و تورنگ و چوز و کبک گویند، بتازیش تذرو خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به جوربور شود.
زویرچریلغتنامه دهخدازویرچری . [ زُ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان باوی بلوک حمید است که در بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع است و 150 تن سکنه دارد. در این آبادی بناها و آثار باستانی دیده شده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).