جوشیلغتنامه دهخداجوشی . (ص نسبی ) منسوب به جوش . || آنکه عادت به نمودن اضطراب دارد. عصبانی . تندمزاج . آنکه زود خشم آرد. که بسیار اضطراب و بی تابی نماید.
جوشیدیکشنری فارسی به انگلیسیfiery, fretful, fussy, hot, hot-tempered, hotblooded, intense, quick, quick-tempered, short-tempered
بزوشالغتنامه دهخدابزوشا. [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان غنی بیگلوی بخش ماه نشان شهرستان زنجان . کوهستانی و سردسیر است و 577 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات ، بنشن ، انگور، و میوه جات . شغل اهالی زراعت و قالیچه و گلیم و جاجیم بافی است . (از ف