زوفانواژهنامه آزادنشاط اور-شادی بخش. (اسم پسر) کسی که پر شور و شوق است نشاط اور-شادی بخش. (اسم پسر) کسی که پر شور و شوق است
زفانلغتنامه دهخدازفان . [ زُ / زَ ] (اِ) زبان راگویند و به عربی لسان خوانند. (برهان ). زبان . (از جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). عضو عضلانی و متحرک که در حفره ٔدهان جای دارد و بدان سخن گویند :</sp
زفیانلغتنامه دهخدازفیان . [ زَ ف َ ] (اِخ ) عطاء بن اسید السعدی ، مکنی به ابومرقیال یکی از رجازه ٔ عرب . رجوع به معجم المطبوعات و المعرب جوالیقی شود.
زفیانلغتنامه دهخدازفیان . [ زَ ف َ ] (ع ص ) زن کوتاه بالا. || کمان زودانداز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شترماده ٔ شتاب رو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).