زَعَمْتَفرهنگ واژگان قرآنپنداشتي (زعم به معناي مطلق اعتقاد است ، ليکن بيشتر در اعتقاد باطل استعمال شده)
زهمتلغتنامه دهخدازهمت . [ زِ م َ ] (از ع ، اِ) بوی گوشت و بوی ماهی خام . (برهان ) (از غیاث ) (ناظم الاطباء). رجوع به زُهْمة و ماده ٔ بعد شود.
زهمتلغتنامه دهخدازهمت . [ زُ م َ ] (ع اِ) زُهْمة. باد گنده . بوی ریم و چربش . بوی گوشت چرب متعفن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زُهْمة شود.
زحمتفرهنگ فارسی عمید۱. رنج و آزردگی.۲. [قدیمی] به هم فشارآوردن و یکدیگر را در فشار گذاشتن؛ انبوهی کردن؛ زحام.۳. [قدیمی] انبوهی.⟨ زحمت دادن: (مصدر متعدی) [عامیانه] باعث زحمت شدن؛ رنج و آزار دادن؛ اذیت کردن.⟨ زحمت کشیدن: (مصدر لازم) [عامیانه] رنج کشیدن؛ رنج بردن؛ تحمل رنج و مشقت کردن.
زحمتلغتنامه دهخدازحمت . [ زَ م َ ] (از ع ، مص ، اِمص ) انبوهی . (صراح ) (منتهی الارب ) (از فرهنگ نظام ) (آنندراج ). اسم است از زحم . (از متن اللغة) (مؤید الفضلا) : بر اثر استادم برفتم تاخانه ٔ خواجه ٔ بزرگ زحمتی دیدم و چندان مردم نظاره که آنرا اندازه نبود. (تاریخ بیهق
هفت فعل قلوبلغتنامه دهخداهفت فعل قلوب . [ هََ ف ِ ل ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حسبت ، ظننت ، خلت ، علمت ، رأیت ، وجدت ، زعمت . (برهان ).
بسباسةلغتنامه دهخدابسباسة. [ ب َ س َ ] (اِخ ) نام زنی از بنی اسد. (منتهی الارب ). و امروءالقیس در این شعر از وی نام برد:الا زعمت بسباسةالیوم اننی کبرت و أن لایشهد اللهو أمثالی .(از تاج العروس ).
ارسحلغتنامه دهخداارسح . [ اَ س َ ] (ع ص ) لاغرسرین . (مهذب الاسماء) (منتهی الأرب ). آنک گوشت اندک دارد بر سرون و ران . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). آن که سرون و ران او اندک گوشت باشد. || (اِ) گرگ (بعلت لاغری سرین وی ). || ازل . ذئب یتولدبین الذئب و الضبع. || (ن تف ) لاغرسرین تر.- <span
افعال قلوبلغتنامه دهخداافعال قلوب . [ اَ ل ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنچه از دل سر می زند. اعمال نفسانی مانند: علم ، اراده ، طلب و نظائر آن . || در اصطلاح علم نحو از علوم ادب عرب افعال زیر: ظننت ، حسبت ، زعمت ، علمت ، رأیت ، وجدت و خلت را گویند. این افعال را، افعال شک و یقین نیز گویند. و وج
بیدختلغتنامه دهخدابیدخت . [ دُ ] (اِخ ) ستاره ٔ زهره را گویند که صاحب فلک سیم و اقلیم پنجم است . (برهان ). ستاره ٔ زهره است و آنرا ناهید نیز خوانند. (جهانگیری ). ستاره ٔ زهره . (رشیدی ). ستاره ای است در آسمان سوم که او را ناهید نیز گویند و منجمان سعد اصغر خوانند و بتازیش زهره نامند. (از شرفنام