زُرْتُمُفرهنگ واژگان قرآنزيارت کرديد(عبارت "زُرْتُمُ ﭐلْمَقَابِرَ " هم کنايه از مردن مي تواند باشد و هم به ديدن قبرها رفتن)
زُرْقاًفرهنگ واژگان قرآنجمع ازرق است که به معناي کبود است (چون چشم وقتي بينائيش از بين ميرود کبود ميشود به کور هم اطلاق مي گردد)
ذهبةلغتنامه دهخداذهبة. [ ذَ هََب َ ] (ع اِ) ذَهب . زر. || یکی زر. || قطعه ٔ زر. پاره ٔ زر. قراضه ٔ زر. شکاله ٔ زر.
زُرْتُمُفرهنگ واژگان قرآنزيارت کرديد(عبارت "زُرْتُمُ ﭐلْمَقَابِرَ " هم کنايه از مردن مي تواند باشد و هم به ديدن قبرها رفتن)
زُرْقاًفرهنگ واژگان قرآنجمع ازرق است که به معناي کبود است (چون چشم وقتي بينائيش از بين ميرود کبود ميشود به کور هم اطلاق مي گردد)