لغتنامه دهخدا
جبور. [ ج ُ ] (ع مص ) نیکو کردن حال کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || توانگر گردانیدن کسی را. || بستم بر کاری داشتن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || شکسته بستن . (منتهی الارب ). اصلاح کردن استخوان شکسته . (از ناظم الاطباء). || نیکوحال شدن . |