جوردلغتنامه دهخداجورد. [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیاه رود بخش افجه ٔ شهرستان تهران و 757 تن سکنه دارد. معدن زغال سنگ در این آبادی است . مزارع اشته و روستان و نیل زمین ، نیکستان ، راطاق سر، کبودگردن ، تبه جزو این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span c
زو وِرده / زِوِردهگویش بختیاری(لفظى) زودآورده، دانههاى برشته شدهجوانه گندم (خوشههاى گندم نیمه سبز راروى آتش، کباب و دانههاى گندم را از آنهاجدا کنند).
عصبيدیکشنری عربی به فارسینامنظم , سرگردان , غيرمعقول , متلون , غيرقابل پيش بيني , دمدمي مزاج , زورد رنج , کج خلق , تند مزاج , تحريک پذير , عصبي مربوط به اعصاب , عصباني , متشنج , دستپاچه , عصبي , وابسته بعصب , وابسته به سلسله اعصاب