زیرپیراهنیلغتنامه دهخدازیرپیراهنی . [ هََ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) زیرپیرهنی . زیرپیراهن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین ).
زیرپیراهنلغتنامه دهخدازیرپیراهن . [ هََ ] (اِ مرکب ) زیرپیرهن . جامه ٔ نازکی که در زیر پیراهن و روی بدن پوشند. عرقگیر. (فرهنگ فارسی معین ). پیراهنی که زیر پیراهن پوشند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
زررویانلغتنامه دهخدازررویان . [ زَ ] (اِخ ) (کوه ...) کوه زرروینده . ظاهراً کوهی در غزنین که در زمان محمود غزنوی کان زری در آن یافتند : بده چندانکه در ده سال از آن کشور خراج آیدبیک هفته برآید مر ترا از کوه زررویان . فرخی .به گنجت اندر
زیرپیراهنیلغتنامه دهخدازیرپیراهنی . [ هََ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) زیرپیرهنی . زیرپیراهن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین ).
زیرپیراهنیلغتنامه دهخدازیرپیراهنی . [ هََ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) زیرپیرهنی . زیرپیراهن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین ).