حنک.
خيشوم
زرآلو.[ زَ ] (اِ مرکب ) زرآلود. زردآلو. (ناظم الاطباء).
leitmotif, leitmotiv
پوشانده شده باطلا ،مزیّن به طلا
زیرگلو
۱آویزه ی زیرگلو ۲زیرگلو
۱. چانه، زنخدان، زیرگلو ۲. کام
گردن بندی پهن از جنس طلا که به زیرگلو بچسبد