زینبیونلغتنامه دهخدازینبیون . [ زَ ن َ بی یو ] (اِخ ) خاندانی از اولاد زینب بنت سلیمان بن علی بن عبداﷲبن العباس ... و از آن خاندان است وزیر الشریف ابی القاسم علی بن طراد... (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به زینب بنت سلیمان و علی زینبی شود.
جنبانلغتنامه دهخداجنبان . [ جَم ْ ] (اِخ ) یکی از اقوام و طوایف نبطی از فرزندان حام بن نوح . رجوع به نخبةالدهر دمشقی ص 266 شود.
جنبانلغتنامه دهخداجنبان . [ جُم ْ ] (نف ) متزلزل . مضطرب . (یادداشت مؤلف ). || جنبنده . (آنندراج ). || در حال جنبیدن : وگر برهان موسی آن شماری که چوب خشک ثعبان کرد جنبان . ناصرخسرو. || متحرک .(یادداشت مؤلف ). لغ: منارجنبان <span c
جنبانفرهنگ فارسی عمید۱. در حال جنبیدن؛ جنبنده: منارجنبان.۲. (بن مضارعِ جنباندن) =جنباندن۳. جنباننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): سلسلهجنبان.
زینبیلغتنامه دهخدازینبی . [ زَ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب است به زینب دختر سلیمان بن علی ... (از انساب سمعانی ). رجوع به زینب بنت سلیمان و زینبیون شود.