سااولکلغتنامه دهخداسااولک . [ ] (اِخ ) تنگ ... مکانی است در کوههای بختیاری که بارون دوبُد بسال 1841 م . در آنجا حجاریهائی یافته و بعضی محققان آنرا مربوط به عصر اشکانیان میدانند. (ایران باستان ج 3 ص 26
شاهلوکلغتنامه دهخداشاهلوک . (اِ مرکب ) شاه لوج . (دزی ج 1 ص 717). آلوی سفید. (از مفردات ابن بیطار ص 50).نوعی از آلوی بزرگ و زرد. (ناظم الاطباء). بعضی گویند نوع بد از آلو است . (یادداشت مؤلف )
صعلوکدیکشنری عربی به فارسیولگرد , اسمان جل , خانه بدوش , باصدا راه رفتن , پياده روي کردن , با پا لگد کردن , اوره بودن , ولگردي کردن , اواره , فاحشه , اوارگي , ولگردي , صداي پا
صعلوکلغتنامه دهخداصعلوک . [ ص ُ ] (اِخ ) ملک بهاءالدین . وی یکی از ملوک خراسان است که ایلی مغول پذیرفته بود و جنتمور او را بخدمت اگتای قاآن فرستاد. (تاریخ مغول ص 166). و رجوع به جهانگشای جوینی ج 2 ص
بارون دوبدلغتنامه دهخدابارون دوبد. [ ] (اِخ ) نام محققی است که در 1841 م . حجاری های تنک سااولک در کوههای بختیاری را کشف کرد. (ایران باستان ج 3 ص 2694 و 2706).
خانوادهلغتنامه دهخداخانواده . [ ن َ / ن ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خاندان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). دودمان . خیل خانه . (ناظم الاطباء). تبار. دوده : اصیل زاده و از خانواده ٔ حرمت بزرگوار و به ا