ساباطالخزفلغتنامه دهخداساباطالخزف . [ طُل ْ خ َ زَ ] (اِخ ) موضعی است ببغداد. محمدبن فضل الناقد از آنجاست . (منتهی الارب ).
خزفلغتنامه دهخداخزف . [ خ َ زَ ] (ع اِ) سفال . (منتهی الارب ) : لعلت دهد مگیر که این لعل است نعل و خزف بود همه ایثارش . ناصرخسرو.تا بزیر فلک چنبری اندر همه وقت گل به ازخار و گهر به ز شبه در ز خزف فلک چنبری اندر خط فرمان تو