ساتومارلغتنامه دهخداساتومار. (اِخ ) وبه زبان مجاری سزاتمار شهری است ، در رومانی در ایالتی بهمین نام . جمعیت آن 52100 تن است . کارخانه ٔ واگون سازی و تفنگ سازی دارد.
ستمگارلغتنامه دهخداستمگار. [ س ِ ت َ ] (ص مرکب ) آنکه کار او ستم باشد. جابر. ظالم : یکی بانگ برزد به بیدادگرکه باش ای ستمگار پرخاشخر. فردوسی .و متغلبان را که ستمگار بدکردار باشند خارجی باید گفت . (تاریخ بیهقی ).ای ستمگار و بخیره
ستمگرلغتنامه دهخداستمگر. [ س ِ ت َ گ َ ] (ص مرکب ) ظالم . جابر. (ترجمان القرآن ). باغی . (ربنجنی ) : نگه کرد گرسیوز اندرگروی گروی ستمگر بپیچید روی . فردوسی .که یزدان ببخشد گناهش مگرستمگر نخواندورا دادگر. فر
ستمگردیکشنری فارسی به انگلیسیcruel, despotic, fell, inhuman, iniquitous, oppressive, oppressor, persecutor, ruthless, tyrannical, tyrannous, tyrant, unmerciful, warlord, heavy-handed