شاختانلغتنامه دهخداشاختان . (اِخ ) دهی است از دهستان منگور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، در جهل و هشت هزارگزی جنوب باختر مهابادو سی و هفت هزارگزی باختر راه مهاباد به سردشت . کوهستانی و سردسیر است . سکنه ٔ آن یکصد و پنجاه و نه تن کرد سنی اند. آب آن از رودخانه ٔ بادین آباد تأمین میشود و محصولات آن
شوختانلغتنامه دهخداشوختان . [ خ َ ] (اِخ ) از قرای سمرقنداست . شاید مصحف شوخنان باشد. رجوع به شوخنان شود.
سختیانلغتنامه دهخداسختیان . [ س ِ / س َ ] (اِ) پوست بز دباغت کرده .(آنندراج ) (منتهی الارب ). چرم . (غیاث ). گوزکانی . (السامی فی الاسامی ). انبان . (ناظم الاطباء) : سختیان را گرچه یک من پی دهی شوره دهدزَاندکی چربو پدید آید بساعت
سختیانلغتنامه دهخداسختیان . [ س ِ / س َ ] (اِخ ) شهری است و از آن شهر است ابوایوب سختیانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).