پیشادستلغتنامه دهخداپیشادست . [ دَ ] (اِ مرکب ) مقابل پسادست و نسیه به معنی نقد. (از برهان ). زری که گاه خریدن چیزی فروشنده را دهند : ستدوداد مکن هرگز جز پیشادست که پسادست خلاف آرد و الفت ببرد. ابوشکور. ستدوداد جز به پیشادست د
پسادستلغتنامه دهخداپسادست . [ پ َ دَ ] (اِ مرکب ) نسیه باشد (مقابل دستادست و پیشادست ، نقد) که بهاء متاع خریده در زمان خرید ندهند و بوقتی دیگر محوّل کنند : ستد و داد مکن هرگز جز دستادست که پسادست خلاف آرد و صحبت ببرد.ابوشکور.
پسادستفرهنگ فارسی عمیدچیزی که پول آن مدتی پس از معامله داده شود؛ نسیه: ◻︎ ستد و داد مکن هرگز جز دستادست / که پسادست خلاف آرد و الفت ببرد (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۸۴).
پیشادستفرهنگ فارسی عمید۱. اجرت پیش از کار؛ مزدی که پیش از کار کردن به مزدور بدهند.۲. [مقابلِ پسادست] معاملۀ نقد: ◻︎ ستد و داد جز به پیشادست / داوری باشد و زیان و شکست (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۷).