سارژانلغتنامه دهخداسارژان . (اِخ ) ژان . نقاش و صورت ساز امریکائی متولد فلورانس (1858 - 1925 م .) است .
سیارانلغتنامه دهخداسیاران . [ س َی ْ یا ] (اِخ ) فرقه ای از متصوفه بر طریقت ابی العباس سیاری . (از کشف المحجوب هجویری ص 323). رجوع به کشف المحجوب ص 198، 288، 323</spa
شاریانلغتنامه دهخداشاریان . [ رَ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن الشاریان ، محدث است . ابوالغنائم بن الرسی از وی حدیث شنیده است . (تاریخ العروس ) .
سارانلغتنامه دهخداساران . (اِ) بمعنی سر باشد که به عربی رأس خوانند. (برهان ) (آنندراج ). سر باشد. (جهانگیری ) : گفت آن رنجور کای یاران من چیست این شمشیر بر ساران من . مولوی (از جهانگیری ، رشیدی ، شعوری ).نصیحتهای اهل دل دواء النحل
سارانلغتنامه دهخداساران . (اِخ ) دهی است از دهستان بویر احمدسر حدی بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان ، واقع در 17 هزارگزی شمال باختری سی سخت و 16 هزارگزی شمال باختری راه اتومبیل رو سی سخت به شیراز. کوهستانی و سردسیر و مالاریائی و