سارکهلغتنامه دهخداسارکه . [ ک ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دشت طال بخش بانه شهرستان سقز، واقع در 33 هزارگزی شمال باختری بانه ٔ کنار رودخانه ٔ سیوچ . کوهستانی ، و سردسیر است ، 80 تن سکنه دارد که در دو محل به فاصله ٔ <span
شارقةلغتنامه دهخداشارقة. [ رِ ق َ ] (اِخ ) قلعه ای است به اندلس . (منتهی الارب ). حصنی است در اندلس از اعمال بلنسیه ، واقع در خاور اندلس . (معجم البلدان ).
شارقةلغتنامه دهخداشارقة. [ رِ ق َ ] (ع ص ) چیزی روشن . (غیاث ) (آنندراج ). || (اِ) روشنی آفتاب . (غیاث ) (آنندراج ).
سارقیهلغتنامه دهخداسارقیه . [ رِ قی ی َ ] (اِخ ) نام موضعی است به راه کعبةاﷲ. (شرفنامه ٔ منیری ) : ز آب و خاک سارقیه تا صفینه پیش چشم بس دواءالمسک و تریاقی که اخوان دیده اند.خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 98).
سارقةلغتنامه دهخداسارقة. [ رِ ق َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث سارق . رجوع به سارق شود. || غُل . (شرح قاموس ) (اقرب الموارد).