شایعاتلغتنامه دهخداشایعات . [ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ شایعة مؤنث شایع. رجوع به شایعة و شائعة شود. || در تداول امروز، خبرهای بی اصلی که در میان مردم بر سر زبانها باشد.
سائحاتلغتنامه دهخداسائحات . [ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ سائحة. رجوع به سائحة شود. || زنان روزه دار. (غیاث ) (آنندراج ).
دیرش رخشآفتاب/ دیرش رخشافتابbright sunshine durationواژههای مصوب فرهنگستاندورۀ زمانیای که در آن تابش خورشیدی بهشدتی است که از اجسام سایههای آشکار ایجاد کند متـ . ساعات آفتابی
ایستگاه اقلیمشناسی درجۀ دوsecond-order climatological stationواژههای مصوب فرهنگستانایستگاه هواشناسی که در آن دیدبانی فشار جوّ، دما، رطوبت، باد، اَبر، مقدار بارش، بیشینه و کمینۀ دما، ساعات آفتابی و وضع هوا دو بار در روز انجام میشود
ساعاتلغتنامه دهخداساعات . (ع اِ) (خطوط...) در اصطرلاب خطوطی است دور از یکدیگر در زیر مقنطرات : و خطهای ساعات معوجه آن اند که زیر افق میان مدار سرطان و مدار جدی کشیده است . و بمیان هر دو خطی عددشان نبشته است . از یکی تا دوازده . (التفهیم ص 295<
ساعاتلغتنامه دهخداساعات . (ع اِ) ج ِ ساعة. پاره هائی از روز و شب . (منتهی الارب ). || دمها. نفسها و لحظات . || اوقات . || تقسیمات مخصوص روز و شب ، هر ساعتی برابر 60 دقیقه است . آلات وقت شمار. رجوع به ساعت شود.
ساعاتلغتنامه دهخداساعات . (ع اِ) (خطوط...) در اصطرلاب خطوطی است دور از یکدیگر در زیر مقنطرات : و خطهای ساعات معوجه آن اند که زیر افق میان مدار سرطان و مدار جدی کشیده است . و بمیان هر دو خطی عددشان نبشته است . از یکی تا دوازده . (التفهیم ص 295<
ساعاتلغتنامه دهخداساعات . (ع اِ) ج ِ ساعة. پاره هائی از روز و شب . (منتهی الارب ). || دمها. نفسها و لحظات . || اوقات . || تقسیمات مخصوص روز و شب ، هر ساعتی برابر 60 دقیقه است . آلات وقت شمار. رجوع به ساعت شود.
مساعاتلغتنامه دهخدامساعات . [ م ُ ] (ع اِمص ) مساعاة. همکاری . (یادداشت مرحوم دهخدا). || هم چشمی . (یادداشت مرحوم دهخدا).