لغتنامه دهخدا
ناجخ . [ ج ِ ] (ع ص ) سرفنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ساعل . (المنجد) (اقرب الموارد). آن که سرفه میکند. (ناظم الاطباء). || دریای پرشور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). البحرالمصوت . (اقرب الموارد). دریای با بانگ و شور. (ناظم الاطباء). || سیل ناجخ ؛ سیل شدیدی که