سالحینلغتنامه دهخداسالحین . [ ل ِ ] (اِخ ) عامه آن را صالحین گفته اند و هر دوغلط است و نام آن سیلَحین است ، قریه ای است ببغداد وابوزکریا یحیی بن اسحاق السالحینی را به آن نسبت داده اند. رجوع به سیلحین و رجوع به معجم البلدان شود.
صالحانلغتنامه دهخداصالحان . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان توابع کجوربخش مرکزی شهرستان نوشهر، 6000گزی جنوب خاوری کجور.کوهستانی ، سردسیر، سکنه 810 تن . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ محلی ، محصول غلات و ارزن . شغل اهالی زراعت و گله دار