بیحسی برونشامهایepidural anesthesiaواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بیحسی مازهای که با تزریق حسبر به داخل برونشامة نخاع ایجاد میشود
حس شامةلغتنامه دهخداحس شامة. [ ح ِس ْ س ِ م م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شم . بویائی . قوه ای که بدان تمییز روایح کنند. وآن یکی از حواس خمسه ٔ ظاهره است . رجوع به حس شود.
حس سامعهلغتنامه دهخداحس سامعه . [ ح ِس ْ س ِ م ِ ع َ / ع ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سمع. قوه ٔ شنوائی . قوه ٔ تمیزاصوات . یکی از حواس خمسه ٔ ظاهره . رجوع به حس شود.
ساچمهزنیshot blastingواژههای مصوب فرهنگستانپاشیدن ذرات ساچمۀ ریز تحت فشار هوا با افشانه بر روی فلز، برای تمیز کردن و زدودن پوسته و زنگ متـ . ساچمهپاشی