سایش ریلrail wearواژههای مصوب فرهنگستانکاهش سطح مقطع کلاهک ریل براثر ساییدگی ناشی از اصطکاک بین ریل و چرخ فولادی
سس پنیرcheese sauceواژههای مصوب فرهنگستانهریک از انواع سسهای سفید طعمدارشده با پنیر که عمدتاً برای پوشش دادن برخی از غذاها مانند نیرشته یا ماهی، به کار میرود
سس پیالهایdipping sauce, dipواژههای مصوب فرهنگستانهریک از انواع چاشنیهایی که ویژة غذاهای انگشتی و نانها و برگک سیبزمینی و سبزیجات است و در ظروف دهانگشاد و کاسهمانند عرضه میشود تا بتوان خوراک را مستقیماَ و بههنگام صرف غذا در آن غوطهور یا به آن آغشته کرد
لرزهیاب بالای چاهuphole geophone, shotpoint seis, bug 3, uphole seisواژههای مصوب فرهنگستانلرزهیاب مستقر در نزدیکی دهانۀ چال انفجار
خشککن خلأvaccum dryer, sous vide (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانخشککنی که مواد غذایی را تحت فشار کمتر از اتمسفر و در دمای پایین خشک میکند
ریل نگهبان قوسcurve guardrailواژههای مصوب فرهنگستانریل نگهبانی که در قوسها و کنار ریل داخلی برای هدایت واگنها و کاستن از سایش ریل بیرونی نصب میشود
سایشلغتنامه دهخداسایش . [ ی ِ ] (اِمص )ساییدن . (برهان ). سائیدگی . عمل سائیدن : از سایش سرمه بسود هاون گرچه تو ندیدیش دید دانا.ناصرخسرو.
سایشلغتنامه دهخداسایش . [ ی ِ ] (اِمص )ساییدن . (برهان ). سائیدگی . عمل سائیدن : از سایش سرمه بسود هاون گرچه تو ندیدیش دید دانا.ناصرخسرو.
آسایشلغتنامه دهخداآسایش . [ ی ِ ] (اِمص ) اسم مصدر و مصدر دویم آسودن . راحت . استراحت . آسانی . آسودگی . دعه . وداعَت . خفض عیش . تنعم . رَوح . مقابل رنج : بدانگه که می چیره شد بر خردکجا خواب و آسایش اندرخورد. فردوسی .شما را از آسای
تن آسایشلغتنامه دهخداتن آسایش . [ ت َ ی ِ ] (اِ مرکب ) راحت . استراحت . آسایش تن . آسودگی تن . تن آسائی : که تمکین اورنگ شاهی ازوست تن آسایش مرغ و ماهی ازوست . حافظ.رجوع به تن و تن آسائی و تن آسانی شود.