سیبکلغتنامه دهخداسیبک . [ ب َ ] (ع مص ) به معنی سبک پوشیدن سطح چیزی را. (از دزی ج 1 ص 711). رجوع به سبک شود.
شبقلغتنامه دهخداشبق . [ ش َ ب َ ] (ع مص ) ناگوارد شدن از گوشت . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخت آزمند شدن به آرمیدن بازن (و گاه این معنی در غیر انسان نیز آید). (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). انعاظ. (بحرالجواهر).
شبقلغتنامه دهخداشبق . [ ش َ ب ِ ] (ع ص ) شهوتی و آزمند به آرمیدن با زن . (از ناظم الاطباء). شدیدالشهوة. (محیط المحیط).
تسبیکلغتنامه دهخداتسبیک . [ ت َ ] (ع مص ) گداختن زر و نقره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ذوب کردن نقره و جز آن و ریختن در قالب . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || نیکو کردن ترصیف و تهذیب کلام . (از المنجد).