ستمکش نوازلغتنامه دهخداستمکش نواز. [ س ِ ت َ ک َ/ ک ِ ن َ ] (نف مرکب ) نوازنده ٔ ستمکش . تسلی دهنده ٔ بر ستم دیده . که ستم دیده را دلجویی کند : ستم راز خود دور دارم بهش ستمکش نوازم ستمکاره کش .نظامی .
ستمکشیلغتنامه دهخداستمکشی . [ س ِ ت َ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل ستم کش : من در غم تو پیشه گرفتم ستمکشی تا تو بطبع پیشه گرفتی ستمگری . ادیب صابر.رجوع به ستمکش شود.
ستمکش نوازلغتنامه دهخداستمکش نواز. [ س ِ ت َ ک َ/ ک ِ ن َ ] (نف مرکب ) نوازنده ٔ ستمکش . تسلی دهنده ٔ بر ستم دیده . که ستم دیده را دلجویی کند : ستم راز خود دور دارم بهش ستمکش نوازم ستمکاره کش .نظامی .
محنت کشلغتنامه دهخدامحنت کش . [ م ِ ن َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب )کشنده ٔ محنت . سختی کش . || ستمکش . مظلوم .
مظلومفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ه، ستمکش، مجبور، مفعول، مصیبتزده، مطیع، مغلوب، تحت سیطره، تسلیم، تابع، منهزم، شکستخورده