ستهمیدیکشنری فارسی به انگلیسیintensity, intensiveness, paroxysm, rigor, rigour, severity, strength, teeth, vigor, vigour, violence
ستهملغتنامه دهخداستهم . [ س ُ هَُ ] (ع ص ) مرد کلان سرین و زن کلان سرین ، و میم زائد است . (منتهی الارب ). الاسته أی الکبیر العجز (میمه زائده ). (متن اللغة). || آنکه سرین کلان خواهد و سرین کلان را دوست دارد، و میم زائد است . (منتهی الارب ).
گستهملغتنامه دهخداگستهم . [ گ ُ ت َ هََ / گ ُ ت َ ] (اِخ ) خال (دائی ) خسروپرویز پادشاه ساسانی : اگر ما به گستهم یابیم دست به گیتی نیابیم جای نشست مدان تو ز گستهم کاین ایزدیست ز گفتار و کردار نابخردیست . <p class="au
گستهملغتنامه دهخداگستهم . [ گ ُ ت َ هََ / گ ُ ت َ ] (اِخ ) نام پسر گژدهم نیز هست و او یکی از پهلوانان ایران بود. (برهان ) (جهانگیری ) (آنندراج ) : چو گودرز و چون طوس و گیو دلیرچو گستهم و شیدوش و بهرام شیر.
گستهملغتنامه دهخداگستهم . [ گ ُ ت َ هََ / گ ُ ت َ ](اِخ ) پهلوان ایرانی ، دستور بهرام گور : چو گستهم کو پیل کشتی بر اسب دگر قارن گرد پور گشسب . فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7