ستوهیدنلغتنامه دهخداستوهیدن . [ س ُ دَ ] (مص ) نفرت داشتن و بتنگ آمدن . (آنندراج ). بیزار بودن : سپهر گشتت دایه گریز از این دایه زمانه بودت مادر ستوه از این مادر.مسعودسعد.
ستوهیدنلغتنامه دهخداستوهیدن . [ س ُ دَ ] (مص ) نفرت داشتن و بتنگ آمدن . (آنندراج ). بیزار بودن : سپهر گشتت دایه گریز از این دایه زمانه بودت مادر ستوه از این مادر.مسعودسعد.
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
ستوهیدنلغتنامه دهخداستوهیدن . [ س ُ دَ ] (مص ) نفرت داشتن و بتنگ آمدن . (آنندراج ). بیزار بودن : سپهر گشتت دایه گریز از این دایه زمانه بودت مادر ستوه از این مادر.مسعودسعد.