سحابیةلغتنامه دهخداسحابیة. [ س َ بی ی َ ] (ع اِ) نام هر یک از پنج مجموعه ٔ کواکب که بچشم چون ابری نمایند. (یادداشت مؤلف ). سحابیة الصغیر. سحابیة الکبیر. رجوع به سحابیات و سحابی شود.
شحوبةلغتنامه دهخداشحوبة. [ ش ُ ب َ ] (ع مص ) برگردیدن گونه ازلاغری یا گرسنگی یا از سفر. (منتهی الارب ). شحوب . (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب ). و رجوع به شحوب شود.
شهابةلغتنامه دهخداشهابة. [ ش ُ ب َ ] (ع اِ) شیری که دو ثلث وی آب باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به شَهاب در این معنی شود.
سحابةلغتنامه دهخداسحابة. [ س َ ب َ ] (ع اِ) ابر. سحاب . جمع آن سحب و سحائب است . (منتهی الارب ). ابر. (دهار). یکی ابر بود. جمعِ آن سحائب است . (از اقرب الموارد). || مدت ، گویند: ماافعله سحابة یومی ؛ یعنی نکنم آن را مدت روز خود. (منتهی الارب ).
سحابةلغتنامه دهخداسحابة. [س ُ ب َ ] (ع اِ) باقی آب در چاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مانده ٔ آب در غدیر. (اقرب الموارد).
عین الرامیلغتنامه دهخداعین الرامی . [ ع َ نُرْ را ] (اِخ ) نام سحابیه ای است که آن را بر چشم صورت «رامی » توهم کنند. (از جهان دانش ).
معصم البرساوشلغتنامه دهخدامعصم البرساوش . [ م ِ ص َ مُل ْ ب َ وُ ] (اِخ ) نام سحابیه ای است که بر معصم برساوش توهم کنند. (از جهان دانش ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
سحابیلغتنامه دهخداسحابی . [ س َ ] (ع اِ) نام ستاره هایی است خرد. ابوریحان آرد : اندر آسمان پنج کوکب است ازگونه ٔ کاهکشان چون پاره ٔ ابر و ایشان را سحابی خوانند. (التفهیم ). و کواکب سحابی لنگ ابری بر کمر بسته .(دره ٔ نادره چ شهیدی ص 265)