سحاحةلغتنامه دهخداسحاحة. [ س َح ْ حا ح َ ] (ع ص ) مؤنث سَحّاح . (منتهی الارب ): عین سحاحة؛ اشک ریزنده . (از اقرب الموارد).
شعاعةلغتنامه دهخداشعاعة. [ ش ُع َ ] (ع اِ) واحد شعاع ؛ یعنی یک روشنی که نزدیک طلوع آفتاب دیده می شود. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). مفرد شعاع . (منتهی الارب ). رجوع به شعاع شود.
شعاعیةلغتنامه دهخداشعاعیة. [ ش ُ عی ی َ ] (ع ص نسبی ) شعاعی . منسوب به شعاع . (از ناظم الاطباء). رجوع به شعاع و شعاعی شود.
شیعوعةلغتنامه دهخداشیعوعة. [ ش َ ع َ ] (ع مص ) به معنی شیع است . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). آشکار شدن خبر. (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). رجوع به شیع شود.
سحساحةلغتنامه دهخداسحساحة. [ س َ ح َ ] (ع ص ، اِ)چشم بسیار اشک ریزاننده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و گفته اند صحیح آن سحاحة است . (اقرب الموارد).