لغتنامه دهخدا
سدوم . [ س ُ ] (اِخ ) نام دارالسیاسه ٔ بهرام گور و چون در آنجا می نشست بار اول نظرش بهر که میافتاد او را میکشت تا آنکه روزی اعرابیی را دید حکم کشتن او کرد. اعرابی پرسید: سبب کشتن من چیست ؟ گفت : دیدن تو مرا نامبارک است . اعرابی در خنده شد و گفت : الحال دیدن تو مرا شوم و نامبا