خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سد نفوذ دوگانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
dual containment
سد نفوذ دوگانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] یکی از راهبردهای ایالات متحده در برابر ایران و عراق برای محدود ساختن و منزوی کردن آن دو کشور که در زمان ریاستجمهوری کلینتون از 1995 به اجرا درآمد
-
واژههای مشابه
-
سد خوني-مغزي
فیزیک
blood-brain barrier
-
سد بستن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سد ساختن ۲. مسدود کردن، بستن ۳. مانع شدن
-
سد کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مسدود کردن، بستن ۲. مانع شدن، جلوگیری کردن
-
deny a pass, block a pass, choke a pass
پاسسد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، جلوگیری از پرتاب توپ توسط حریف به سمت همتیمیهایش
-
سد امیرکبیر
فرهنگ واژههای سره
بند امیرکبیر
-
ده سد
لغتنامه دهخدا
ده سد. [ دِه ْ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شراء بالا بخش وفس شهرستان اراک . واقعدر 64هزارگزی جنوب کمجان . دارای 576 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ شراء تأمین می شود. از طریق پل دو آب اتومبیل می رود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
علی سد
لغتنامه دهخدا
علی سد. [ ع َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لو، بخش قروه ، شهرستان سنندج . این ده مشهور به علی سرخ است . رجوع به علی سرخ شود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
سد اسکندر
لغتنامه دهخدا
سد اسکندر. [ س َدْ دِ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) به این سد، سد یأجوج و مأجوج و سد ذوالقرنین نیز گویند.داستان آن چنین است : چون اسکندر به حد مشرق رسید راه گذر میان دو کوه بود و ذوالقرنین با ایشان نیکویی کرد، مردم آن جا قصد خویش بگفتند که یأجوج و مأجوج بزم...
-
سد الوند
لغتنامه دهخدا
سد الوند. [ س َدْ دِ اَل ْ وَ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
-
سد انوشیروان
لغتنامه دهخدا
سد انوشیروان . [ س َدْ دِ اَ شیرْ ] (اِخ ) از جمله قلاع محکمی است که در زمان انوشیروان عادل (531 - 578 م .) ساخته شده که دشت گرگان را در مقابل حملات تورانیان و ازبکها و ترکمانان حفظ کنند. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 34). این سد را...
-
سد بستن
لغتنامه دهخدا
سد بستن . [ س َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) ساختن سد در پیش رودی و مانند آن برای نشستن آب به اراضی اطراف . رجوع به سد شود.
-
سد بمپور
لغتنامه دهخدا
سد بمپور. [ س َدْ دِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
-
سد خیرآباد
لغتنامه دهخدا
سد خیرآباد. [ س َدْ دِ خ ِ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.