خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سراسر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سراسر
/sarāsar/
معنی
۱. سرتاسر؛ از این سر تا آن سر؛ سربهسر؛ همه.
۲. (قید) کلاً؛ تماماً.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تمام، تمام
دیکشنری
entirely, fairly, pan-, through, throughout
-
جستوجوی دقیق
-
سراسر
واژگان مترادف و متضاد
تمام، تمام
-
سراسر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) sarāsar ۱. سرتاسر؛ از این سر تا آن سر؛ سربهسر؛ همه.۲. (قید) کلاً؛ تماماً.
-
سراسر
لغتنامه دهخدا
سراسر. [ س َ س َ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) (از: سر + ا واسطه + سر، مانند: دمادم ، کشاکش ، برابر) پهلوی «سَراسَر». (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). همه و تمام . (برهان ). کنایه از تمام و مجموع . (آنندراج ) : بزرگی سراسر بگفتار نیست دو صد گفته چون نیم کردار ن...
-
سراسر
فرهنگ فارسی معین
(سَ سَ) (ق مر.) تمام ، همه .
-
سراسر
دیکشنری فارسی به انگلیسی
entirely, fairly, pan-, through, throughout
-
سراسر
دیکشنری فارسی به عربی
تماما , في کافة انحاء , کل , کليا
-
واژههای مشابه
-
یک سراسر
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] yeksarāsar = یکسر
-
یک سراسر
لغتنامه دهخدا
یک سراسر. [ ی َ / ی ِ س َ س َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) یکسر. (آنندراج ) : آن جوهرم که می شکنند از براش سرباور کنی اگر ببری یک سراسرم . باقر کاشی (از آنندراج ). || یکسر. از یک جانب . یکسو : وسعت ملک جنون هم یک سراسر بیش نیست منتهای منزل چاک گریبان دامن اس...
-
سراسر پوشاندن
دیکشنری فارسی به عربی
اغمر
-
در سراسر
دیکشنری فارسی به عربی
في کل مکان
-
شراشر (سراسر) وجود
دیکشنری فارسی به عربی
مِنْ (قمَِّ) الرّأس إلي أخْمَصِ القدم (أو القَدَمَين)
-
سراسر بازدید کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اصلاح شامل
-
واژههای همآوا
-
ثراثر
لغتنامه دهخدا
ثراثر. [ ث َث ِ ] (اِخ ) محلی است در شعر شماخ . (مراصد الاطلاع ).