لغتنامه دهخدا
سرافسار. [ س َ اَ ] (اِ مرکب ) افسار. افسار که به سر اسب و ستور کنند : و سرافسار مرصع و کسوتهای گرانمایه . (راحةالصدور راوندی ). و اسب خاصی با سرافسار مرصع بستد و برنشست . (راحةالصدور راوندی ). در جمله تحف و مبارکه بدو فرستاد ده سر اسب تازی بود با زین