شریفینلغتنامه دهخداشریفین . [ ش َ ف َ ] (ع ص ) تثنیه ٔ شریف به معنی بزرگ قدر: حرمین شریفین . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شریف شود.
صرفیینلغتنامه دهخداصرفیین . [ ص َ فی یی ] (ع ص ، اِ) ج ِ صرفی در حالت نصب و جر رجوع به صرفی و رجوع به صرفیون شود.
صرافانلغتنامه دهخداصرافان . [ ص َرْ را ] (اِ) ج ِ فارسی صرّاف : بازار صرافان . || بر هر اسرائیلی که بسن بیست میرسید فرض بود که نصف شاقل بخزانه ٔخداوند بدهد (سفر خروج 30:13 - 15) صرافان در نزدیک
بازار صرافانلغتنامه دهخدابازار صرافان . [ رِ ص َرْ را ] (اِخ ) بازاری به بخارا : آب از فراز رودخانه آهنگ بالا داد و در بازارها افتاد چنانکه ببازار صرافان رسید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 262). و رجوع به احوال و اشعار رودکی ج <span class="hl" dir="l
فرشتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب مَلِک، کروبی، روح، سروش، سرافین، جبرئیل، اسرافیل، عزراییل، ملکالموت، گیرندۀ جان، میکاییل امشاسپند انکر [و]منکر (نکیرومنکر) ملایک، فرشتگان، پردهنشینان شیطان پری