سرخلایههاred bedsواژههای مصوب فرهنگستانچینههای رسوبی عمدتاً شامل ماسهسنگ و لایسنگ و شیل که به دلیل وجود اکسید آهن سرخرنگ هستند
گله سرخلغتنامه دهخداگله سرخ . [ گ َ ل َ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ززوماهروبخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 70هزارگزی جنوب باختری الیگودرز و 29هزارگزی جنوب خاور راه شوسه ٔ ازنا به درود واقع شده است ، هوای آن معتدل و سکنه ٔ
زبانهای هستهپایانhead-last languages, head-final languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در انتهای آن قرار میگیرد
گلوی سرخلغتنامه دهخداگلوی سرخ . [ گ ُ / گ َ ی ِ س ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سرخ روده راگویند و آن محل گذشتن آب و دانه است . (برهان ) (آنندراج ). مری ، گلوی سرخ مردم و گوسپند و جز آن و آن سر معده و شکنبه است ، چسبیده به حلقوم . (منتهی الارب ).