لغتنامه دهخدا
سردسیر. [ س َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) ولایتی که آب و هوای آن بسیار سرد بود. مقابل گرم سیر. (آنندراج ). دیولاخ . (فرهنگ اسدی ) (صحاح الفرس ). منزل تابستانی در زمین مرتفع. ضد گرمسیر. (ناظم الاطباء). ییلاق . (یادداشت مؤلف ) : قاین جایی سردسیر است . (حدود ا