سرراهیلغتنامه دهخداسرراهی . [ س َ رِ ] (اِ مرکب ) صدقه که مسافر گاه به راه افتادن به فقرا دهد. (یادداشت مؤلف ). || آنچه مسافر هنگام سفر به کسان خود انعام دهد. || (ص نسبی ) کوی یافت . لقیط. نوزادی که اورا کنار راه گذارند تا کسی وی را برد و بپروراند.- بچه ٔ سرراهی ؛
سرراهیفرهنگ فارسی عمید۱. پولی که قبل از مسافرت به مسافر میدهد.۲. (صفت نسبی) کودک نوزاد که او را کنار راه بگذارند تا دیگری ببرد.
سریرگاهلغتنامه دهخداسریرگاه . [ س َ ] (اِمرکب ) پایتخت : و همواره دارالملک و سریرگاه ملوک فرس بوده است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 3).با رفعت و قدر باد جاهت با فتح و ظفر سریرگاهت .نظامی .
جفت سرراهیplacenta praevia/ placenta previa, placental presentationواژههای مصوب فرهنگستانجفتی که با قرار داشتن در بالا یا نزدیکی گلوی زهدان، زایمان را با دشواری مواجه میکند
جفت سرراهیplacenta praevia/ placenta previa, placental presentationواژههای مصوب فرهنگستانجفتی که با قرار داشتن در بالا یا نزدیکی گلوی زهدان، زایمان را با دشواری مواجه میکند
جفت سرراهی جانبیplacenta praevia marginalis/ placenta previa marginalis, lateral placenta praevia/ lateral placenta previa, marginal placenta praevia/ marginal placenta previaواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جفت سرراهی که در کنارۀ دهانۀ زهدان قابل لمس است
جفت سرراهی مرکزیplacenta praevia centralis/ placenta previa centralis, total placenta praevia/ total placenta previa, central placenta praevia/ central placenta previaواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جفت سرراهی که دهانۀ داخلی زهدان را بهصورت کامل میپوشاند
جفت سرراهی ناقصplacenta praevia partialis/ placenta previa partialis, incomplete placenta praevia/ incomplete placenta previa, partial placenta praevia/ partial placenta previaواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جفت سرراهی که بخشی از دهانه داخلی زهدان را میپوشاند
لقیطفرهنگ فارسی عمید۱. (فقه) بچهای که کنار راه بگذارند و دیگری او را بردارد؛ بچۀ سرراهی.۲. [قدیمی] آنچه از زمین برچینند یا بردارند.
کوی افکندلغتنامه دهخداکوی افکند. [ اَ ک َ ] (ن مف مرکب ) بچه ٔ سرراهی . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کوی یافتلغتنامه دهخداکوی یافت . (ن مف مرکب ) طفلی را گویند که بر سر راه انداخته باشند. (برهان ). بچه ای که از سر راه بردارند. لقیط. (ناظم الاطباء). یافته ٔ کوی . کودکی که وی را در راهی افکنده باشند و کسی او را برداشته و تربیت کند. بچه ٔ سرراهی .(فرهنگ فارسی معین ). بچه ٔ سرراهی . منبوذ. ابناءالسک
ابناءالدهالیزلغتنامه دهخداابناءالدهالیز. [ اَ ئُدْ دَ ] (ع اِ مرکب )سندانی که از کوی برگیرند. (مهذب الاسماء). کوی یافت ها. بچه های سرراهی . ابناءالسکک . || دزدان .
ابناءالسککلغتنامه دهخداابناءالسکک . [ اَ ئُس ْ س ِ ک َ ] (ع اِ مرکب ) دزدان . (مهذب الاسماء). || سندانی که از کوی برگیرند. کوی یافت ها. ابناءالدهالیز. بچه های سرراهی .
جفت سرراهیplacenta praevia/ placenta previa, placental presentationواژههای مصوب فرهنگستانجفتی که با قرار داشتن در بالا یا نزدیکی گلوی زهدان، زایمان را با دشواری مواجه میکند