لغتنامه دهخدا
سرگرفته . [ س َ گ ِرِ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از دردسر. (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ). || کنایه از سرزنش وطعن . (انجمن آرا) (آنندراج ). سرزنش کردن و طعنه زدن . (برهان ). || (ن مف مرکب ) پوشیده . سربسته .که سر آن را محکم و استوار بسته ب