سرزمینلغتنامه دهخداسرزمین . [ س َ زَ ] (اِ مرکب ) ملک .مملکت . ناحیت . کشور. اقلیم . مرز و بوم : سحرگه رهروی درسرزمینی همی گفت این معما با قرینی . حافظ.سرزمینی است که ایمان فلک رفته بباد.؟
سرزمیندیکشنری فارسی به انگلیسیarea, clime, country, demesne, dominion, ground, land, locality, part, place, province, realm, region, soil, territory
جبال یأجوجلغتنامه دهخداجبال یأجوج . [ ج ِ ل ِ ی َءْ ] (اِخ ) این کلمه در بیت زیر آمده :یا دار سلمی بین دارات العوج جرت علیها کل ریح سیهوج هو جأت من جبال یأجوج من عن یمین الخط اوسماهیج (از ذیل المعرب جوالیقی چ قاهره از اللسان ص 203). ظاهراً اس
آزتکواژهنامه آزادآزتک ها، یک تمدن آمریکای مرکزی را در مکزیک مرکزی شامل می شدند که دارای اسطوره بسیار غنی بودند. آزتکاتل به زبان خود آزتک ها یعنی ناهواتل، در لغت به معنی افرادی است که از آزتلان (سرزمین افسانه ای آزتک ها) می آمدند. آزتک ها خود را بیشتر مکزیکا صدا می کردند، که از آن امروزه نام کشور مکزیک مشتق شده است.
سرزمینلغتنامه دهخداسرزمین . [ س َ زَ ] (اِ مرکب ) ملک .مملکت . ناحیت . کشور. اقلیم . مرز و بوم : سحرگه رهروی درسرزمینی همی گفت این معما با قرینی . حافظ.سرزمینی است که ایمان فلک رفته بباد.؟
سرزمیندیکشنری فارسی به انگلیسیarea, clime, country, demesne, dominion, ground, land, locality, part, place, province, realm, region, soil, territory
سرزمینلغتنامه دهخداسرزمین . [ س َ زَ ] (اِ مرکب ) ملک .مملکت . ناحیت . کشور. اقلیم . مرز و بوم : سحرگه رهروی درسرزمینی همی گفت این معما با قرینی . حافظ.سرزمینی است که ایمان فلک رفته بباد.؟