سرزمینلغتنامه دهخداسرزمین . [ س َ زَ ] (اِ مرکب ) ملک .مملکت . ناحیت . کشور. اقلیم . مرز و بوم : سحرگه رهروی درسرزمینی همی گفت این معما با قرینی . حافظ.سرزمینی است که ایمان فلک رفته بباد.؟
سرزمیندیکشنری فارسی به انگلیسیarea, clime, country, demesne, dominion, ground, land, locality, part, place, province, realm, region, soil, territory
مادیفرهنگ فارسی عمید۱. از مردم ماد: سرباز مادی.۲. مربوط به ماد: هنر مادی.۳. (اسم) زبانی از شاخۀ زبانهای هندوایرانی که در سرزمین ماد رایج بوده است.
مدیافرهنگ نامها(تلفظ: mediyā) نام یونانی ایات جبال یا عراق عجم که نواحی آن عبارت بوده از قرمیس یا کرمانشاهان ، همدان، ری و اصفهان ؛ این نواحی سرزمینی کوهستانی و پهناور بوده که یونانیان به آن 'مدیا' گفتهاند ؛ سرزمین ماد ؛ (در اعلام) نام زن آخرین پادشاه ماد ؛ (در اساطیر یونان) نام ساحرهای که دختران پلیاس (پادشاه ا
تیگلات پیلسرلغتنامه دهخداتیگلات پیلسر. [ س َ ](اِخ ) اول . پادشاه کشورگشای آشور است . وی در حدود یکهزارویکصد سال پیش از میلاد مسیح از کوه زاگروس گذشته به سرزمین ماد تاخت ، و قبایل آنجا را پراکنده و پریشان ساخت . (از فرهنگ ایران باستان ص 103). پادشاه آشور در قرن <span
مادلغتنامه دهخداماد. (اِخ ) دولت ماد. پادشاهی ماد. سلسله ٔ پادشاهی ایرانی که قوم ماد آنرا در سال 705 ق .م . در ناحیه ٔ مادتشکیل داد. قبایل مختلف ماد در برابر تجاوزهای پی درپی پادشاهان آشور و از آنجمله وادانیراری سوم ، شلم نصر دوم ، شمسی اداد، تیگلات پالسر چه
سرزمینلغتنامه دهخداسرزمین . [ س َ زَ ] (اِ مرکب ) ملک .مملکت . ناحیت . کشور. اقلیم . مرز و بوم : سحرگه رهروی درسرزمینی همی گفت این معما با قرینی . حافظ.سرزمینی است که ایمان فلک رفته بباد.؟
سرزمیندیکشنری فارسی به انگلیسیarea, clime, country, demesne, dominion, ground, land, locality, part, place, province, realm, region, soil, territory
سرزمینلغتنامه دهخداسرزمین . [ س َ زَ ] (اِ مرکب ) ملک .مملکت . ناحیت . کشور. اقلیم . مرز و بوم : سحرگه رهروی درسرزمینی همی گفت این معما با قرینی . حافظ.سرزمینی است که ایمان فلک رفته بباد.؟