سرزنش کردندیکشنری فارسی به عربیباروکة , تبجح , تهکم , توبيخ , رفض , سديم , سليطة اللسان , لائمة , لوم , مراقبة , وبخ
سرزنش کردندیکشنری فارسی به انگلیسیaccuse, censure, chasten, natter, rail, remonstrate, reprehend, reprimand, reproach, reprove, scold, slam, upbraid
سرزنش کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تثریب، تقریع، تشنیع ۲. شماتت کردن، ملامت کردن، عتاب کردن، نکوهش کردن، نکوهیدن ≠ ستایش کردن، ستودن
سرزنش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دن، شماتت کردن، گلهکردن، موعظه کردن، اخطار دادن، نکوهیدن، اندرز دادن
سرزنشلغتنامه دهخداسرزنش . [ س َ زَ ن ِ ] (اِمص مرکب ) نکوهش و ملامت . (آنندراج ). توبیخ . سرکوفت . سراکوفت . بیغاره . نکوهش : نه بیغاره دیدند بر بدکنش نه درویش را ایچ سوسرزنش . ابوشکور.چنین داد پاسخ که بر بدکنش نباید مگر کشتن و
سرزنشدیکشنری فارسی به انگلیسیaccusation, blame, censure, earful, rebuke, remonstrance, reprimand, reproach, reproof, reproval, scolding, slam, stricture, tongue-lashing
reprimandدیکشنری انگلیسی به فارسیگناه، توبیخ، سرزنش و توبیخ رسمی، سرزنش، مجازات، تنبیه کردن، مجازات کردن، سرزنش کردن
reprimandsدیکشنری انگلیسی به فارسیسرقت، توبیخ، سرزنش و توبیخ رسمی، سرزنش، مجازات، تنبیه کردن، مجازات کردن، سرزنش کردن
سرزنشلغتنامه دهخداسرزنش . [ س َ زَ ن ِ ] (اِمص مرکب ) نکوهش و ملامت . (آنندراج ). توبیخ . سرکوفت . سراکوفت . بیغاره . نکوهش : نه بیغاره دیدند بر بدکنش نه درویش را ایچ سوسرزنش . ابوشکور.چنین داد پاسخ که بر بدکنش نباید مگر کشتن و
سرزنشدیکشنری فارسی به انگلیسیaccusation, blame, censure, earful, rebuke, remonstrance, reprimand, reproach, reproof, reproval, scolding, slam, stricture, tongue-lashing
سرزنشلغتنامه دهخداسرزنش . [ س َ زَ ن ِ ] (اِمص مرکب ) نکوهش و ملامت . (آنندراج ). توبیخ . سرکوفت . سراکوفت . بیغاره . نکوهش : نه بیغاره دیدند بر بدکنش نه درویش را ایچ سوسرزنش . ابوشکور.چنین داد پاسخ که بر بدکنش نباید مگر کشتن و