سرسینه 2cephalothoraxواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از بدن برخی از سختپوستان که از به هم پیوستن سر و سینه به وجود میآید
سرسینهپوشcarapaceواژههای مصوب فرهنگستانقسمتی از اسکلت خارجی سختپوستان که بخشی از سر و سینه را میپوشاند
سرشنیلغتنامه دهخداسرشنی . [ س ُ رُ ] (اِخ ) صورتی از اسروشنه : از سرشنی و طراز است مادر و پدرت مگر نبیره ٔ خان و نواسه ٔ نرمی .حقوری .
لببفرهنگ فارسی معین(لَ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سرسینه . 2 - دوال زیر شکم اسب که یک سرش به سینه بسته باشد و سر دیگرش به تنگ ؛ بربند.