صرماءلغتنامه دهخداصرماء. [ ص َ ] (ع ص ) دشت بی آب . (منتهی الارب ). || ناقه ٔ کم شیر. (منتهی الارب ).
شرماءلغتنامه دهخداشرماء. [ ش َ ] (ع ص ) زنی که هردو شرمش یکی شده باشد. زن مفضاة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به مفضاة شود. || زن کفته بینی . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
سرمالغتنامه دهخداسرما. [ س َ ] (اِ) سرما (از: سرد) به شباهت با گرما (از: گرم ) ساخته شده (والا میبایست سردا بشود). (دارمستتر تتبعات ایرانی ج 1 ص 267). همین شکل در پهلوی نیز وجود دارد: «سرماک » برابر «گرماک » . گیلکی «سرمه » ،
زکام (سرما خوردگی)گویش کرمانشاهکلهری: zeqwem گورانی: zeqwem سنجابی: zeqwem کولیایی: zeqwem زنگنهای: zeqwem جلالوندی: zeqwem زولهای: zoxm کاکاوندی: zoxm هوزمانوندی: zoxm
سرمالغتنامه دهخداسرما. [ س َ ] (اِ) سرما (از: سرد) به شباهت با گرما (از: گرم ) ساخته شده (والا میبایست سردا بشود). (دارمستتر تتبعات ایرانی ج 1 ص 267). همین شکل در پهلوی نیز وجود دارد: «سرماک » برابر «گرماک » . گیلکی «سرمه » ،
سرمالغتنامه دهخداسرما. [ س َ ] (اِ) سرما (از: سرد) به شباهت با گرما (از: گرم ) ساخته شده (والا میبایست سردا بشود). (دارمستتر تتبعات ایرانی ج 1 ص 267). همین شکل در پهلوی نیز وجود دارد: «سرماک » برابر «گرماک » . گیلکی «سرمه » ،