شیرینی خوردن ،شیرینی خورونگویش تهرانیمرحله بعدی خواستگاری برای تعیین مهریه و غیره ،مراسم اولیه نامزدی
gunدیکشنری انگلیسی به فارسیاسلحه، تفنگ، توپ، ششلول، تلمبه دستی، سرنگ امپول زنی و امثال ان، تیر اندازی کردن
gunsدیکشنری انگلیسی به فارسیاسلحه، تفنگ، توپ، ششلول، تلمبه دستی، سرنگ امپول زنی و امثال ان، تیر اندازی کردن
بندقيةدیکشنری عربی به فارسیتفنگ , توپ , ششلول , تلمبه دستي , سرنگ امپول زني و امثال ان , تير اندازي کردن , تفنگ فتيله اي , شاهين کوچک نر , دزديدن , لخت کردن , عده تفنگدار
سرنگفرهنگ فارسی عمیدتلمبۀ کوچک شیشهای یا فلزی یا پلاستیکی با سوزن توخالی که بهوسیلۀ آن داروی مایع را در زیر پوست یا میان رگ داخل میکنند.
سرنگفرهنگ فارسی معین(سُ رَ) [ فر. ] (اِ.) تلمبة کوچک شیشه - ای یا پلاستیکی برای تزریق دارو به داخل بدن .
سرنگفرهنگ فارسی عمیدتلمبۀ کوچک شیشهای یا فلزی یا پلاستیکی با سوزن توخالی که بهوسیلۀ آن داروی مایع را در زیر پوست یا میان رگ داخل میکنند.
عرب سرنگلغتنامه دهخداعرب سرنگ . [ ع َ رَ س ُ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان اقابای بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس از محله هائی بنام کسلخه ، امان قراجه ، بهلکه تشکیل شده است ، سکنه ٔ آن 1200 تن . محصولات آنجا غلات ، حبوب ، لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span c
برنامۀ تعویض سرنگsyringe-exchange program, SEP 1, needle exchange program, needle and syringe exchangeواژههای مصوب فرهنگستان← برنامۀ سرنگ و سوزن