سرچاوالغتنامه دهخداسرچاوا. [س َ ] (اِخ ) ده تورجان بخش بوکان شهرستان مهاباد. سکنه ٔ آن 480 تن است . آب آن از سیمین رود. محصول آن غلات ، توتون ، حبوبات . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
صورآوالغتنامه دهخداصورآوا. (ص مرکب ) آنکه یا آنچه آواز آن در درشتی و خشونت همچون بانگ صور بود. بلندآوا. درشت آواز. بلندبانگ : از تیغ نورافزای تو وز رخش صورآوای توبر گرز طورآسای تو نور تجلی ریخته . خاقانی .تا که از آن ساق من بر آهنین
سیراوهلغتنامه دهخداسیراوه . [ وَ/ وِ ] (اِ مرکب ) یک نوع طعامی است که از شیر و ماست ترتیب دهند. (ناظم الاطباء). رجوع به سیرآبه شود.
شراوهلغتنامه دهخداشراوه . [ ش َ وَ ] (اِخ ) جایگاهی است نزدیک بریم که قریب به مدین میباشد. (از معجم البلدان ).
سراوةلغتنامه دهخداسراوة. [ س َ وَ ] (ع مص ) جوانمرد گردیدن و سخی شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مهتر گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).